The Day My Brain Exploded

روزی که مغز من منفجر شد
افزودن به بوکمارک اشتراک گذاری 0 دیدگاه کاربران 3 (1)

A True Story

مشارکت: عنوان و توضیح کوتاه هر کتاب را ترجمه کنید این ترجمه بعد از تایید با نام شما در سایت نمایش داده خواهد شد.
iran گزارش تخلف

فرمت کتاب

audiobook

تاریخ انتشار

2015

نویسنده

Ashok Rajamani

شابک

9781483097138
  • اطلاعات
  • نقد و بررسی
  • دیدگاه کاربران
پس از خونریزی کامل مغزی در سن بیست و پنج‌سالگی، (‏آشوک رجمانی)‏، یک آمریکایی هندی نسل اول، باید دوباره متولد می‌شد، اساسی‌ترین چیزها را یاد می‌گرفت، گذشته را تکه‌تکه می‌کرد، یک زندگی را اصلاح می‌کرد، و با تعصبات اجتماعی که به کسانی که دچار آسیب تروماتیک شده بودند مقابله می‌کرد. او با طنز، روح و بینش، این رویداد فاجعه‌بار را توصیف می‌کند (‏مغزش درست قبل از عروسی برادرش منفجر شد! همچنین دوره طولانی و دشوار بهبودی نیز وجود دارد. در این فرآیند، او خوانندگان را به خانواده خود گروه پشتیبانی اصلی خود، و همچنین یک منبع دائمی ناامیدی و حیرت معرفی می‌کند. این تولید صدا از خاطرات تحسین برانگیز و انتقادی او، که گاهی تکان‌دهنده، اما همیشه سرگرم‌کننده است، شنونده را به قلمرو ناآشنایی می‌برد، درست مانند تجربه‌ای که آلیس در هنگام سقوط از سوراخ خرگوش داشت. این که (‏آشوک)‏زنده ماند تا داستان را بگوید معجزه آسا است؛ که آن را با چنان فشاری نقل می‌کند بسیار جالب توجه است.

نقد و بررسی

Publisher's Weekly

October 22, 2012
First-time author Rajamani delivers a fascinating look at his life and his recovery as a brain-injury patient that is both heartbreaking and uplifting. In 2000, Rajamani was a 25-year-old first-generation Indian-American living the dream as well as living on the edge: a rising star in the competitive world of New York City public relations as well as a full-blown alcoholic who arrives “volcanically trashed” for a major job interview and is still “hired on the spot.” Only a week after he is hired, his life changes entirely after he suffers a massive brain hemorrhage caused by AVM, or arteriovenous malformation—a congenital birth defect in which “a tangle of veins and arteries hidden within the brain” suddenly bursts, causing the brain to bleed and flooding the head with septic fluid. Rajamani expertly details his injury (“My brain had become, simply, a liquid mess”) and its treatment, describing procedures such as a ventriculostomy, “an operation in which they drilled holes in the skull and insert tiny plastic tubes, also called ventrics, to drain the fluid.” Rajamani describes how he recovers with the help of his family and an extended support group of brain-injury survivors, and discovers that “even though I face epilepsy and multiple functional defects in my sight, hearing and memory, I’ve become more at peace, finding a new kind of harmony with the world.”




دیدگاه کاربران

دیدگاه خود را بنویسید
|