Sunny Sweet Can So Get Lost

ماشا نمیتونه منتظر تعطیلات تابستانی با پدرش بمونه اون ماشا و سانی رو به یه مزرعه‌ی دوست‌پسر می‌بره و براشون یه سورپرایز بزرگ داره ولی سانی برنامه های دیگه ای داره پس از برخی از فریب های خلاقانه تنها یک نابغه شیطانی می تواند انجام دهد، سانی تابستان را دوباره برنامه ریزی می کند تا اردوگاه نیوتون ریاضیات را نیز شامل شود. مثل همیشه نقشه های سانی برای ماشا یه هرج و مرج محسوب میشه و چه کسی می خواهد تابستان را در اردوگاهی که فعالیت های بعد از ظهر شامل مشکلات ریاضی در محیط خانه است، سپری کند؟ مگه این بچه‌ها اسم اسب‌سواری و قایقرانی رو نمی‌دونن؟ اما معلوم شد که کمپ یک کم سرگرم کننده است. تا وقتی که سانی گم بشه. وقتی ماشا خواهرش را پیدا می‌کند، متوجه می‌شود که ان دختر به عمد فرار کرده است. اون میدونه که سورپرایز بزرگ بابا واقعا چیه و اصلا نمیخواد بره خونه سانی حالا هر دوی انها را از دست داده است، اما مطمئنا ماشا می تواند ان را کنار بگذارد تا خواهران بتوانند با این «غافلگیری» کنار بیایند، درست است؟

---