The Girl with the Dragon Heart

سیلک همیشه تو نخ کردن حقیقت و قصه گفتن خوب بوده به قدری خوب است که درست چند سال پس از ورود به کشور به عنوان یک یتیم بی‌پول، او راه خود را برای کار برای بهترین تولید کنندگان شکلات در شهر به عنوان یک تبلیغ کننده استاد پیدا کرد. اگرچه سیلک کارش را در شکلات هارت دوست دارد، اما مطمئن است که دوام نخواهد داشت، و چیزی که سیلک بیشتر از هر چیزی می‌خواهد این است که خانه را جای امنی بنامد. ولی وقتی بهترین دوستت یه دختر اتشین اژدها باشه همیشه مشکل همین گوشه ست بعد از ان به لک فرصتی را می‌دهد که منتظرش بود: شاهدخت شخصا ازش خواسته که جاسوسی خانواده سلطنتی «الفنالد» رو در اولین دیدارشون از پادشاهی بکنه در عوض ، سیلکه خونه ای را که همیشه در قصر امن میخواست ، خواهد داشت. اما سیلکه دلایل مخفی خودش را برای اعتماد نکردن به پری‌ها داره. . و ماموریتش انقدرها هم که انتظار داشت ساده نیست. او به زودی متوجه می شود که شهر وی در خطر است و شاید این شهر بیشتر از هر زمان دیگری در خانۀ او باشد. ایا بلک میتونه حقیقت رو در مورد پری ها بفهمه در حالی که اسرارش رو مخفی نگه داشته؟

---