The Paper Bag Christmas

دکتر کریستوفر رینگ اخرین کسیه که شما انتظار دارید روز بعد از شکرگذاری در مرکز خرید ماه روشنایی پیدا کنید اما در انجا بود که او با مرد جوانی به نام مولار الن ملاقات کرد، کسی که به شدت نیاز به دیدگاه جدیدی در مورد ارزش زیربنایی کریسمس داشت. دکتر رینگل مو و برادر بزرگترش را به عنوان داوطلب در بیمارستان کودکان در نزدیکی برای فصل تعطیلات استخدام کرد. در بیمارستان، از مو خواسته شده است تا به بیماران جوان سرطانی در طبقه پنجم کمک کند تا در تعطیلات شاد شوند. بزرگترین چالش او دوستی با یک دختر کاملا عصبانی است که از ظاهر زخم خورده اش بسیار شرمنده است که او صورتش را پشت یک کیف کاغذی پنهان می کند. به رغم میل خود، این دختر جوان می فهمد که شادی کریسمس از منبعی بسیار بزرگتر از قطب شمال سرچشمه می گیرد، در حالی که این دختر جوان می فهمد که از انچه تصور کرده بود زیباتر است.

---