Cogheart

لیلی هارتمن ۱۳ ساله همیشه رویای ماجراجویی رو داشت یک دختر وحشی، لیلی احساس می کرد در یک زندگی پر از خلسه ویکتوریایی در مدرسه ابتدایی خود به دام افتاده است. اما بعد از اینکه پدرش که مخترع معروفی است در پرواز معمولی زپلین ناپدید می شود، زندگی لیلی واژگون می شود. حالا که مورد توجه محافظ او، خانم وردیگریس بی عاطفه، لیلی کاملا مطمئن است که تحت مراقبت است. مردان مرموز و چشم نقره ای در سایه کمین کرده اند و منتظر فرصت برای حمله هستند اما ان‌ها از او چه می‌خواستند؟ لیلی متوجه می‌شود که پدرش با ارزش‌ترین اختراعی را اختراع کرده است که ماشین حرکت دائمی است. اما اگر او چنین کشف معجزه‌اسایی انجام می‌داد، قطعا هیچ وقت به لیلی نمی‌گفت. و تنها چیزی که اون جا گذاشت یه جعبه کوچیک بدون کلید، بدون لولا لیلی با کمک پسر ساعتساز خود، رابرت و روباه مکانیزه خود، مالکین، از لندن فرار میکند و به دنبال کسی است که ممکن است چیزی در مورد ناپدید شدن پدرش و انچه که او پشت سر گذاشته باشد، بداند.

---