Welcome to the Family

ماه ژوئیه است و والدین نیکولاس بورلی دوم قرار است دو هفته در این سفر دریایی شرکت کنند. نیکلای ان دو هفته را مانند هر تابستان در اردوگاه وانامیکا خواهد گذراند. شب قبل از حرکت، با این حال، تماسی تلفنی برقرار است: به لطف یه انفجار توی سیستم فاضلاب، کمپ کنسل شد تنها جایی که نیکلای می‌تواند به جای ان به خانه مادربزرگش در بنسوهرست، بروکلین، نیویورک برود. پدر نیکولاس در بروکلین بزرگ شده است، اما شما نمی‌دانید. یک شام ایتالیایی در خانه نیکلاس در حومه شهر، پاستا گندم کامل، سس گوجه فرنگی ارگانیک و اگر خوش شانس باشد یک کوفته قلقلی پخته است. و بروکلین؟ خب، بروکلین جایی هست که پدرش رفته و هیچوقت درباره اش حرف نمیزنه نیکلاس هیچ وقت انجا نبوده و حالا نمی‌خواهد برود. اما وقتی نیکلاس کوفته قلقلی مادربزرگش را برای اولین بار مزه می‌کند، نام مستعار دایی‌اش فرانکی را می‌گیرد و در همسایگی دوست می‌شود، احساساتش درباره بروکلین و خانواده تغییر می‌کند.

---